کد مطلب:227872 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152
پناه آوردن گنجشک
سلیمان جعفری قدس سره می گوید: با حضرت رضا علیه السلام در باغی بودیم، ناگاه گنجشگی آمد و در نزد آن حضرت صیحه زد؛ هر چه توان داشت، فریاد كشید و اظهار پریشانی كرد.
امام علیه السلام به من فرمودند: آیا می دانی این گنجشك چه می گوید؟
گفتم: نه، خدا و رسول خدا و فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترند.
[ صفحه 136]
فرمودند به من می گوید: «ماری به كنار لانه ام آمده و می خواهد بچه هایم را بخورد، به داد من برسید.» برخیز و این چوب را بگیر و به كنار لانه اش برو و آن مار را بكش.
برخاستم و چوبی برداشتم و وارد خانه شدم؛ به ناگاه ماری را دیدم كه در درون خانه حركت می كند. آن مار را كشتم و آن بچه گنجشك ها را از آسیب دشمنشان حفظ كردم. [1]
امام علیه السلام به من فرمودند: آیا می دانی این گنجشك چه می گوید؟
گفتم: نه، خدا و رسول خدا و فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترند.
[ صفحه 136]
فرمودند به من می گوید: «ماری به كنار لانه ام آمده و می خواهد بچه هایم را بخورد، به داد من برسید.» برخیز و این چوب را بگیر و به كنار لانه اش برو و آن مار را بكش.
برخاستم و چوبی برداشتم و وارد خانه شدم؛ به ناگاه ماری را دیدم كه در درون خانه حركت می كند. آن مار را كشتم و آن بچه گنجشك ها را از آسیب دشمنشان حفظ كردم. [1]
[1] كشف الغمه، ج 3، ص 140.